ابنخشاب ابومحمد عبدالله بن احمداِبْنِ خَشّاب، ابومحمد عبدالله بن احمد (۴۹۲-۳ رمضان ۵۶۷ق/ ۱۰۹۹- ۲۹ آوریل ۱۱۷۲م)، عالم نامور نحو، لغت، ادب، حدیث، منطق و نسبشناسی. میباشد. ۱ - زندگیاز اصل و نسب وی اطلاع دقیقی در دست نیست. شاگرد وی عمادالدین کاتب او را بغدادی دانسته و نیز به گفته همو «خشاب» لقب نیای دوم وی بوده است [۱]
عمادالدین کاتب، محمد، خریدة القصر، ج۱(۳)، ص۸، به کوشش محمد بهجة الاثری، عراق، ۱۹۷۶م.
ابن خلکان درباره تاریخ تولد او که از زبان خود وی ۴۹۲ق نقل شده، [۲]
ابن ایبک، احمد، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۳۶، به کوشش قیصر ابوفرح، بیروت، ۱۳۹۱ق.
تردید روا داشته و گفته است که احتمالاً وی پیش از این تاریخ به دنیا آمده است. [۳]
ابن خلکان، وفیات، ج۳، ص۱۰۳-۱۰۴.
درباره دوران کودکی و جوانی او نیز به اشاراتی مختصر بسنده شده و از این رو بخش وسیعی از زندگی وی در پرده ابهام باقی مانده است. این امر ظاهراً از آنجا برمیخیزد که وی از خاندانی معتبر و نامآور برنخاسته است (لقب نیای وی خشاب یعنی هیزم فروش، شاید مؤید این نظر باشد) و از این رو، ثبت رویدادهای زندگانی او از آن زمان آغاز شد که دیگر آوازهاش بالا گرفته بود.تنها آگاهی ما از دوران کودکی وی سخنی است که خود او درباره هوش و حافظه خویش در دو سالگی گفته است [۴]
ابن فرات، محمد عبدالرحیم، تاریخ، ۴(۱)، ص۱۹۳، به کوشش حسن محمد شماع، بصره، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۷م.
، پس از این تا حدود ۱۳ سالگی که از ابن دبّاس (د ۵۰۵ق/۱۱۱۱م) به عنوان استاد خویش یاد کرده است، از وی نشانی در دست نیست. [۵]
ابن خلکان، وفیات، ج۱، ص۱۰۴.
اطلاع دیگر ما درباره آغاز کار وی گزارش ابن ایبک [۶]
ابن ایبک، احمد، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، ج۱، ص ۱۳۶، به کوشش قیصر ابوفرح، بیروت، ۱۳۹۱ق.
است که به نقل از سمعانی میگوید که ابن خشاب جوانی کامل و فاضل و در ادب و لغت و حدیث چیرهدست بود. این گفته، نشانة شهرت زودرس ابن خشاب است.۲ - اساتیدابن خشاب در محضر استادان متعدد به فراگرفتن دانشهای گوناگون پرداخت. لغت و ادب را از جوالیقی [۷]
یاقوت، ادبا، ج۱۲، ص۴۹.
و حسن بن علی محوّلی فرا گرفت [۸]
ذهبی، محمد، المختصر المحتاج الیه من تاریخ ابن دبیثی، ج۱، ص۲۰۹، بیروت، ۱۴۰۵ق.
از ابوبکر ابن جُوامرد قطان، علی بن ابی زید فصیحی و ابن شجری نحو آموخت. و ابوالغنائم نَرْسی، یحیی بن عبدالوهاب مَنْده، ابوالقاسم بن حُصَین و ابوالعزّ بن کادش [۹]
ابن نقطه، محمد، التقیید لمعرفة الرواة و السنن و المسانید، ج۱، ص۳۰۳، به کوشش شرفالدین محمد، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
[۱۰]
ابن رجب، عبدالرحمان، الذیل علی طبقات الحنابلة، ج۱، ص۳۱۶، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۲م.
[۱۱]
یاقوت، ادبا، ج۱۲، ص۴۹-۵۰.
استادان حدیث او بودند.قرائت و نیز علوم قرآنی را افزون بر دو تن اخیر از ابوالقاسم سمرقندی، ابوغالب بن بنّا و دیگران [۱۲]
ابن رجب، عبدالرحمان، الذیل علی طبقات الحنابلة، ج۱، ص۳۱۶، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۲م.
و علم فرائض (تقسیم ارث ) را از ابوبکر مرزوقی آموخت و نزد ابوبکر بن عبدالباقی انصاری به تحصیل حساب و هندسه پرداخت. [۱۳]
یاقوت، ادبا، ج۱۲، ص۴۹-۵۰.
علاوه بر اینان از بسیاری از استادان دیگر نیز بهره برده است. [۱۴]
یاقوت، ادبا، ج۱۲، ص۴۹-۵۰.
روشن نیست که او منطق را نزد چه کسی آموخته است، اما رسالهای در این موضوع به او منصوب است.۳ - شخصیت اجتماعیابنخشاب شخصیت بسیارپیچیدهای داشت که در رفتار فردی و اجتماعی او نمایان بود. روحی بیقرار و سوداوی داشت، چنانکه بسیاری از نوشتههایش را به همین سبب ناتمام رها کرد. [۱۵]
ابن قفطی، علی، انباء الرواة، ج۲، ص۱۰۰، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۶۹-۱۳۷۴ق/۱۹۵۰- ۱۹۵۵م.
حتی مجلس درس او نیز وقت معینی نداشت و گاه بازی شطرنج و گفت و گو و دیدار با دوستان را بر آن ترجیح میداد [۱۶]
ابن فرات، محمد عبدالرحیم، تاریخ، ج۴(۱)، ص۱۹۰، به کوشش حسن محمد شماع، بصره، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۷م.
، وی آموزگار فرزندان مستنجد خلیفه بود و غالباً در راه بازگشت از تدریس در کنار بازیگران و مردم عادی به تماشای شعبدهبازی و شطرنج میایستاد [۱۷]
ابن جوزی، یوسف، مرآة الزمان، ج۸،(۱)، ص۲۸۸، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م.
و از شدت علاقه به شطرنج، گاه خود نیز با آنان به بازی میپرداخت. [۱۸]
یاقوت، ادبا، ج۱، ص۵۰.
آنگاه که از سوی خلیفه وی را از این کار منع کردند. پیام فرستاد که «من آن نیستم که اسیر شما توانم بود. اگر جز این میخواهید مرا به کار خود رها کنید. این شما بودید که به سراغ من آمدید نه من». خلیفه نیز دستور داد دست از وی بدارند [۱۹]
ابن جوزی، یوسف، مرآة الزمان،، ج۸(۱)، ص۲۸۸، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م.
ابن خشاب با مردم فرودست بسیار فروتنانه رفتار میکرد، اما در برابر فرمانروایان و اشراف تکبر نشان میداد. در مجلس درس نیز با خودخواهان بیاعتنایی و تندی میکرد و با فروتنان به نرمی سخن میگفت [۲۰]
عمادالدین کاتب، محمد، خریدة القصر، ج۱(۳)، ص۹، به کوشش محمد بهجة الاثری، عراق، ۱۹۷۶م.
، از درباریان که دوستدار همیشگی او بودند، میگریخت، اما ساعتها با دوستی زنگی و زشتروی در بازار و دکانها مینشست و به گفتوگو و شوخی میپرداخت [۲۱]
ابن فرات، محمد عبدالرحیم، تاریخ، ج۱(۳)، ص۹، به کوشش حسن محمد شماع، بصره، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۷م.
ابن خشاب به زندگی مادی و حتی نظافت خود بیاعتنا بود. خانه قدیمی او با فرش بوریا و تختههای چوب که کتابهایش را بر آنها نهاده بود، ویرانهای را میمانست. چنانکه گویند پرندگان در میان کتابهای او آشیان میساختند. [۲۲]
ابن قفطی، علی، انباء الرواة، ج۲، ص۱۰۰، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۶۹-۱۳۷۴ق/۱۹۵۰- ۱۹۵۵م.
عمامهاش را تا از چرک سیاه نمیشد، از سر بر نمیگرفت و چون آن را بر سر مینهاد، به آراستگی آن توجهی نمیکرد و ملامتگر را با این پاسخ که هیچ گاه عمامهای بر سر عاقلی راست نیامده است، خاموش میساخت. [۲۳]
یاقوت، ادبا، ج۱، ص۵۱.
[۲۴]
ابن رجب، عبدالرحمان، الذیل علی طبقات الحنابلة، ج۱، ص۳۲۰، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۲م.
درباره طنزگویی و حاضرجوابی او داستانهای بسیاری نقل شده است. [۲۵]
یاقوت، ادبا، ج۱۲، ص۵۰ -۵۱.
[۲۶]
ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهجالبلاغة، ج۱، ص۶۹، قاهره، ۱۳۲۹ق.
وی زبان ملامتگران را که چرا به تماشای شعبدهبازان و دلقکان میایستد نیز با پاسخی چنین میبست: اینان سخنان نادری بر زبان میآورند و لطایفی در سخن خویش دارند که دلپذیرتر از آن نتوان یافت و در گفتارشان اندیشههایی است که هرگاه به کتابهای علمی راه یابند، ارزش واقعی آنها شناخته میشود [۲۷]
ابن فرات، محمد عبدالرحیم، ج۴(۱)، ص ۱۹۰، تاریخ، به کوشش حسن محمد شماع، بصره، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۷م.
همین آسان گیری وی در زندگی شخصی برخی را بر آن داشته تا او را بخیل بخوانند، [۲۸]
یاقوت، ادبا، ج۱، ص۵۰.
[۲۹]
فیروزآبادی، محمد، ج۱، ص۱۰۶، البلغه، به کوشش محمد مصری، دمشق، ۱۳۹۲ق/ ۱۹۷۲م.
اما از سوی دیگر میدانیم که او به طالبان علم توصیه میکرد که کالای خود را وسیله جمعآوری زر و زور قرار ندهند و آن را فقط در راه خدا به کار گیرند و مزد از وی بخواهند [۳۰]
ابن فرات، محمد عبدالرحیم، تاریخ، ج۴(۱)، ص۲۰۳، به کوشش حسن محمد شماع، بصره، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۷م.
اما کج روی و سنت گریزی ابن خشاب هرگز نتوانست چیزی از اعتبار علمی او بکاهد و نویسندگان از اینکه او را «حجت عرب» و «حجةالاسلام» [۳۲]
ابن رجب، عبدالرحمان، الذیل علی طبقات الحنابلة، ج۱، ص۳۱۹، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۲م.
و «امام و علامه» [۳۳]
ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۵۲۳، به کوشش شعیب الارنؤوط و محمدنعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۵ق.
بخوانند، ابایی نداشتند.۴ - شخصیت علمیشخصیت علمی وی را دیگران نیز ستودهاند، اما سخن دوست و شاگرد او عمادالدین [۳۴]
عمادالدین کاتب، محمد، خریدة القصر، ج۱(۳)، ص۷- ۸، به کوشش محمد بهجة الاثری، عراق، ۱۹۷۶م.
از همه ستایشآمیزتر است. وی ابن خشاب را داناترین مردم به زبان عرب، نحو، لغت، تفسیر، حدیث و نسبشناسی و از همه بزرگان روزگارش برتر دانسته است. یاقوت [۳۵]
یاقوت، ادبا، ج۱۲، ص۴۷- ۴۹.
او را همسنگِ ا بوعلی فارسی دانسته و ابن فرات او را از لحاظ علمی برتر از ابوعلی شمرده است [۳۶]
ابن فرات، محمد عبدالرحیم، تاریخ، ج۴(۱)، ص۱۸۹، به کوشش حسن محمد شماع، بصره، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۷م.
افزون بر این گفتهاند که او در علم فرائض، ادب و شعر، [۳۷]
ذهبی، محمد، المختصر المحتاج الیه من تاریخ ابن دبیثی، ج۱، ص۲۰۹، بیروت، ۱۴۰۵ق.
منطق، حساب و هندسه [۳۸]
یاقوت، ادبا، ج۱۲، ص۴۸.
چیرهدست بود و خطی به غایت خوش داشت [۳۹]
ابن ایبک، احمد، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۳۵، به کوشش قیصر ابوفرح، بیروت، ۱۳۹۱ق.
و دست نوشتههای او به قیمت گزاف به فروش میرفت و طالبان برای به دست آوردن آنها رقابت میکردند [۴۰]
عمادالدین کاتب، محمد، خریدة القصر، ج۱(۳)، ص۸، به کوشش محمد بهجة الاثری، عراق، ۱۹۷۶م.
در حسن قرائت و سریع خواندن و فهمیدن قرآن نیز سرآمد اقران به حساب میآمد [۴۱]
یافعی، عبدالله، مرآة الجنان، ج۳، ص۳۸۱، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۷- ۱۳۳۹ق.
و قرآن را با قرائتهای گوناگون، حفظ داشت. [۴۲]
ابن قفطی، علی، انباء الرواة، ج۲، ص۹۹، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۶۹-۱۳۷۴ق/۱۹۵۰- ۱۹۵۵م.
با اینهمه شهرت ابن خشاب مدیون نحودانی اوست و گفتهاند زعامت و پیشگامی دانش نحو در آن روزگار به وی منتهی میگشت. [۴۳]
ذهبی، محمد، العبر، ج۴، ص۱۹۷، به کوشش صلاحالدین منجد، کویت، ۱۹۶۳م.
وی پژوهشگری کمنظیر بود. چنانکه ابوالخیر مصدق بن شبیب واسطی، استاد ابن ابی الحدید، گفته است آنگاه که خطبه شقشقیه را نزد او میخواند، درباره استاد آن از وی جویا شد و گفت که برخی این گفتهها را به سید رضی منسوب میدانند، ابن خشاب پاسخ داد که «این شیوه گفتار از سیدرضی نیست، چه ما سبک و اسلوب او را میشناسیم و من متن خطبه را در کتابهای مختلفی که حدود ۲۰۰ سال پیش از سید رضی (د ۴۰۶ق/۱۰۱۵م) نوشته شده، یافته و چندین نسخه دستنویس از آنها میشناسم که پیش از تولد پدر سید رضی نوشته شده است و مشخصات خط و نویسنده آنها را به خوبی میدانم». [۴۴]
ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهجالبلاغة، ج۱، ص۶۹، قاهره، ۱۳۲۹ق.
مؤلف الجوهر المنتخب فی اخبار العلم و الادب نیز گفته است که ابن خشاب در رساله مربوط به نسب مسدد بن مسمر از حماد راویه و از ادعای او مبنی بر اینکه ۶۰۰ قصیده با مطلع «بانَتْ سُعادُ» میشناخته، یاد کرده است، اما چون این مطلب برای او شگفتآور بوده، خود به تحقیق پرداخته و موفق به جمعآوری ۶۰۰ قصیده مذکور گردیده است [۴۵]
ابن فرات، محمد عبدالرحیم، تاریخ، ج۴(۱)، ص۱۹۲-۱۹۳، به کوشش حسن محمد شماع، بصره، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۷م.
علاوه بر هوش و حافظه نیرومند، عامل دیگری که در تکوین شخصیت علمی ابن خشاب مؤثر بوده است، کتابدوستی شدید اوست که گاه چون دیگر رفتارهای وی رنگی بیمارگونه دارد. پیری و سالخوردگی نیز هرگز از شور و اشتیاق او به مطالعه نکاست. به گفته ذهبی [۴۶]
ذهبی، محمد، المختصر المحتاج الیه من تاریخ ابن دبیثی، ج۱، ص۲۰۹، بیروت، ۱۴۰۵ق.
وی با وجود سالخوردگی سخت شیفته شنیدن و سود بردن از گفتههای دیگران بود و در آموختن هیچ مطلبی تردید نمیکرد. [۴۷]
صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، ج۱۷، ص۱۵، به کوشش دوروتیا کراوولسکی، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۴۸]
ابن رجب، عبدالرحمان، الذیل علی طبقات الحنابلة، ج۱، ص۳۱۶، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۲م.
وی انبوهی از کتابهای سودمند [۴۹]
یاقوت، ادبا، ج۱۲، ص۵۰.
داشت و هرگاه دانشوری زندگی را بدرود میگفت، کتابهای او را میخرید و بر مجموعه خود میافزود، [۵۰]
صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، ج۱۷، ص۱۵، به کوشش دوروتیا کراوولسکی، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
اما همواره کتابهای کهنه و ارزان را انتخاب میکرد. [۵۱]
ابن قفطی، علی، انباء الرواة، ج۲، ص۱۰۱، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۶۹-۱۳۷۴ق/۱۹۵۰- ۱۹۵۵م.
گفتهاند که چون از کسی کتابی به امانت میگرفت، از بازگرداندن آن سرباز میزد، یا چون میخواست کتابی را بخرد، دور از چشم صاحب آن برگهایی از کتاب را میکند و آنگاه کتاب را ناقص جلوه میداد و آن را به بهایی اندک میخرید. [۵۲]
یاقوت، ادبا، ج۱۲، ص۱۵۱.
ظاهراً وی هرگز ازدواج نکرد [۵۳]
یاقوت، ادبا، ج۱۲، ص۱۵۱.
[۵۴]
ذهبی، محمد، العبر، ج۴، ص۱۹۷، به کوشش صلاحالدین منجد، کویت، ۱۹۶۳م.
[۵۵]
ابن فرات، محمد عبدالرحیم، تاریخ، ج۴(۱)، ص۲۰۵، به کوشش حسن محمد شماع، بصره، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۷م.
و گویا تجرد فراغت بیشتری برای کارهای علمی او فراهم کرده بود.۵ - شاگردانابن خشاب شاگردان بسیاری تربیت کرد که از جمله میتوان به اینان اشاره کرد: ۵.۱ - در شعر و ادب و نحوعمادالدین کاتب [۵۶]
عمادالدین کاتب، محمد، خریدة القصر، ج۱(۳)، ص۷، به کوشش محمد بهجة الاثری، عراق، ۱۹۷۶م.
ابوبدر اسکافی، از دبیران نوپرداز و مبرز در ادب عربی، [۵۷]
ابن شاکر کتبی، محمد، ج۱، ص۳۴۲.
ابوالحسن علی بن عنتر بن ثابت معروف به شُمَیم. [۵۸]
ابن کثیر، البدایة، ج۱۳، ص۴۱.
ابن دهّان نحوی و نیز ابوغالب بن میمون که قصاید گزیده خود را برای تدوین منتهی الطلب برای استاد برمیخواند. [۵۹]
ابوغالب بن میمون، منتهی الطلب من اشعار العرب، ج۱، ص۱، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
[۶۰]
تنوخی، عزالدین، «من ذخائر قبة الملک الظاهر»، ج۱، ص۳۶۹، مجلة المجمع العلمی العربی، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.
[۶۱]
تنوخی، عزالدین، «من ذخائر قبة الملک الظاهر»، ج۱، ص۳۷۲، مجلة المجمع العلمی العربی، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.
۵.۲ - در حدیثحافظ ابوسعید سمعانی، ابومحمد بن اخضر و ابواحمد بن سُکینه. [۶۲]
یاقوت، ادبا، ج۱۲، ص۵۰.
۶ - ابن خشاب و مکتب بغدادبا آنکه ابن خشاب نحوی نامداری است، متأسفانه تفصیل آرای نحوی او در دست نیست. از آرای او این دو مورد قابل توجه است: نخست آنکه به نظر وی، «مَن شرطیه»، با «اِن شرطیه» قابل قیاس است و اگر کسی برای آن محلی از اعراب قائل نشود، اشکالی ندارد. [۶۳]
سیوطی، الاقتراح، ج۱، ص۸۹، به کوشش احمد محمد قاسم، قاهره، ۱۳۹۶ق.
دیگر آن که وی نیز در مقابل آیه کریمه «هذان خصمان اختصموا» مانند بسیاری دیگر از نحویان، ناچار به توجیه شده و گفته است «خصم» مصدری است که وصفیت یافته و از این رو مراعات مطابقت آن با موصوف در افراد و تعداد ضروری نیست. [۶۵]
ابوحیان اندلسی، محمد، تذکرة النحاة، ج۱، ص۱۱۸، به کوشش عفیف عبدالرحمان، بیروت، ۱۴۰۶ق.
البته بر اساس این اظهارنظر نمیتوان او را به یکی از مکتبهای کوفه و بصره و یا بغداد وابسته دانست، اما از آنجا که وی را با ابوعلی فارسی که خود پایهگذار مکتب بغداد است، مقایسه کردهاند، شاید بتوان گفت که در مسائل نحوی او نیز به شیوه این مکتب میاندیشیده است. آنچه این نظر را تقویت میکند یکی آن است که ابن خشاب از ابن دباس که بنابر نوشته ابن قفطی [۶۶]
ابن قفطی، علی، انباء الرواة، ج۳، ص۲۵۷، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۶۹-۱۳۷۴ق/۱۹۵۰- ۱۹۵۵م.
در نحو شیوه ابوعلی و ابن جنی را دنبال میکرده، به عنوان شیخ خود یاد کرده است [۶۷]
یاقوت، ادبا، ج۱۷، ص۵۵.
دیگر آنکه شاگرد وی ابوالبقاء عُکْبَری در نحو پیرو مکتب بغداد بوده است. [۶۸]
ضیف، شوقی، المدارس النحویة، ج۱، ص۲۷۹، قاهره، دارالمعارف.
۷ - مذهبابن خشاب، حنبلی مذهب بود و بر آرای فقهی احمد بن حنبل پای میفشرد [۶۹]
ابن رجب، عبدالرحمان، الذیل علی طبقات الحنابلة، ج۱، ص۳۱۸، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۲م.
و گرچه گفتهاند که پایبند سنن و نوافل بود، [۷۰]
ابن کثیر، البدایة، ج۱۲، ص۲۸۹.
اما برخی روایات نیز به بیقیدی او در این باب اشاره دارند [۷۱]
ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۰، ص۲۳۹، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۸ق.
[۷۲]
عمادالدین کاتب، محمد، خریدة القصر، ج۱(۳)، ص۹، به کوشش محمد بهجة الاثری، عراق، ۱۹۷۶م.
۸ - وفاتوی در ۷۵ سالگی به بستر مرگ افتاد. ابن جوزی که از دوستان او بود، به عیادتش شتافت و وی را در حالی دید که از زندگی قطع امید کرده است. [۷۳]
ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۰، ص۲۳۸، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۸ق.
قاضی ابوالقاسم بن فرّاء نیز از ابن خشاب عیادت کرد و چون وضع او را بسیار بد یافت، وی را به منزل خویش برد و به پرستاری از او پرداخت. [۷۴]
ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۵۲۶، به کوشش شعیب الارنؤوط و محمدنعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۵ق.
وی سرانجام در منزل ابن فراء درگذشت و نزدیک آرامگاه بشرحافی به خاک سپرده شد [۷۵]
ابن فرات، محمد عبدالرحیم، تاریخ، ج۴(۱)، ص۲۰۵-۲۰۶، به کوشش حسن محمد شماع، بصره، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۷م.
عمادالدین کاتب تاریخ مرگ ابن خشاب را ۵۶۸ق نوشته، اما گفته است که خود در آن هنگام در شام بوده است [۷۶]
عمادالدین کاتب، محمد، خریدة القصر، ج۱(۳)، ص۹، به کوشش محمد بهجة الاثری، عراق، ۱۹۷۶م.
ابن خشاب ثروت خود را که مجموعهای از کتاب بود، وقف طالبان علم کرد، اما اکثر آنها به تاراج رفت. [۷۷]
ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۵۲۶، به کوشش شعیب الارنؤوط و محمدنعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۵.
۹ - آثار۹.۱ - آثار چاپی۱. استدراکات. این کتاب نقد ابن خشاب بر مقامات حریری است که همراه با نقد ابن بری بر ابن خشاب در ۱۳۲۸ق در آستانه (استانبول) و همچنین در ۱۳۲۶ق در قاهره در پایان مقامات به چاپ رسیده است؛ ۲. المرتجل. این اثر شرح او بر الجمل فی النحو عبدالقاهر جرجانی است و در ۱۹۷۲م به کوشش علی حیدر در دمشق چاپ شده است. ۹.۲ - آثار خطی۱. تواریخ میلاد الائمه و وفیاتهم، که به روایت ابن خشاب ضمن مجموعهای در کتابخانه فخرالدین نصیری در تهران [۷۸]
جامعه، خطی.، ج۱(۳)، ص۴۵.
و نیز با عنوان تواریخ موالید و وفیات اهل البیت و این دفنوا ضمن مجموعهای در کتابخانه مرکزیدانشگاهتهران [۷۹]
مرکزی، خطی، ج۸، ص۷۵۷- ۷۵۸.
نگهداری میشود؛۲. القصیدة البدیعیة الجامعة لشتات الفضائل و الرموز العلمیة، ابن خشاب این قصیده را به ابن انباری هدیه کرده است و آن شامل بخشهایی در شیوه کتابت، بلاغت و نحو و لغات دشوار، عروض و قافیه، قرآن و فقه و سیر و اخبار اوائل نسخهای از آن در دارالکتب موجود است؛ ۳. لمعة فی الکلام علی لفظة آمین المستعملة فی الدعاة و حکمها فی العربیة که ضمن مجموعهای در کتابخانه کوپریلی [۸۰]
کوپریلی، خطی، ج۲، ص۱۱۱.
موجود است؛۴. مسائل فی النحو (انواع واو، مسألة لیس، معنی دو بیت از کسایی، مسألهای از فقه که به نحو نیازمند است)؛ این رساله نیز در مجموعه پیشین [۸۱]
کوپریلی، خطی، ج۱، ص۱۱۲.
محفوظ است.۹.۳ - آثار منسوب۱. شرحی ناتمام بر اللمع ابن جنی در ۳ مجلد [۸۲]
ابن فرات، محمد عبدالرحیم، تاریخ، ج۴(۱)، ص۲۰۴، به کوشش حسن محمد شماع، بصره، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۷م.
۲. شرح مقدمه ابن هبیره وزیر در نحو [۸۳]
بغدادی، هدیه، ج۱، ص۴۵۶.
۳. حاشیه بر درّة الغوّاص حریری، [۸۴]
حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۱، ص۷۴۱.
که ابن بری ردّی موسوم به اللباب علی ابن الخشاب بر آن نوشته بوده است [۸۵]
حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۱، ص۷۴۱.
۴. ردّیهای بر تهذیب اصلاح المنطق ابن سکیت، این تهذیب از خطیب تبریزی بوده است [۸۶]
حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۱، ص۱۰۸.
۵. ردیهای بر امالی ابن شجری با عنوان انتصار [۸۷]
حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۱، ص۱۶۲.
۶. ردیهای بر شرح الجمل ابن بابشاذ با نام هادیة الهادیة [۸۸]
ابن فرات، محمد عبدالرحیم، تاریخ، ج۴،(۱)، ص۲۰۴، به کوشش حسن محمد شماع، بصره، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۷م.
و همچنین ردیههای ناتمام بسیار [۸۹]
ابن فرات، محمد عبدالرحیم، تاریخ، ج۱، ص۲۰۵، به کوشش حسن محمد شماع، بصره، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۷م.
. اللامع فی النحو. [۹۰]
حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۳، ص۱۵۳۶.
کحاله [۹۱]
کحاله، عمررضا، معجم المؤلفین، ج۶، ص۲۰، بیروت، ۱۳۷۶ق/۱۹۵۷م.
کتابی در «نقد الشعر» به وی نسبت میدهد، ولی در منابع قدیمیتر از این عنوان دیده نمیشود، از ابن خشاب اشعاری نیز نقل شده است. [۹۲]
عمادالدین کاتب، محمد، خریدة القصر، ج۳،(۱)، ص۹- ۱۸، به کوشش محمد بهجة الاثری، عراق، ۱۹۷۶م.
[۹۳]
یاقوت، ادبا، ج۱۲، ص۵۲-۵۳.
[۹۴]
ابن فرات، محمد عبدالرحیم، تاریخ، ج۴ (۱)، ص۱۹۷-۲۰۴)، به کوشش حسن محمد شماع، بصره، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۷م.
۱۰ - فهرست منابع(۱) ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهجالبلاغة، قاهره، ۱۳۲۹ق. (۲) ابن ایبک، احمد، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، به کوشش قیصر ابوفرح، بیروت، ۱۳۹۱ق. (۳) ابن تغری بردی، النجوم. (۴) ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۸ق. (۵) ابن جوزی، یوسف، مرآة الزمان، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م. (۶) ابن خلکان، وفیات. (۷) ابن شاکر کتبی، محمد؛ فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م. (۸) ابن صابونی، محمد، تکملة اکمال الاکمال، به کوشش مصطفی جواد، بغداد، ۱۳۷۷ق/۱۹۵۷م. (۹) ابن فرات، محمد عبدالرحیم، تاریخ، به کوشش حسن محمد شماع، بصره، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۷م. (۱۰) ابن قاضی شهبه، ابوبکر، طبقات الشافعیه، به کوشش حافظ عبدالعلیم خان، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م. (۱۱) ابن قفطی، علی، انباء الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۶۹-۱۳۷۴ق/۱۹۵۰- ۱۹۵۵م. (۱۲) ابن کثیر، البدایة. (۱۳) ابوحیان اندلسی، محمد، تذکرة النحاة، به کوشش عفیف عبدالرحمان، بیروت، ۱۴۰۶ق. (۱۴) ابوغالب بن میمون، منتهی الطلب من اشعار العرب، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م. (۱۵) بغدادی، هدیه. (۱۶) تنوخی، عزالدین، «من ذخائر قبة الملک الظاهر»، مجلة المجمع العلمی العربی، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م. (۱۷) جامعه، خطی. (۱۸) ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب الارنؤوط و محمدنعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۵ق. (۱۹) ذهبی، محمد، العبر، به کوشش صلاحالدین منجد، کویت، ۱۹۶۳م. (۲۰) ذهبی، محمد، المختصر المحتاج الیه من تاریخ ابن دبیثی، بیروت، ۱۴۰۵ق. (۲۱) سیوطی، الاقتراح، به کوشش احمد محمد قاسم، قاهره، ۱۳۹۶ق. (۲۲) صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش دوروتیا کراوولسکی، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م. (۲۳) ضیف، شوقی، المدارس النحویة، قاهره، دارالمعارف. (۲۴) فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت، ۱۹۸۴م. (۲۵) فیروزآبادی، محمد، البلغة، به کوشش محمد مصری، دمشق، ۱۳۹۲ق/ ۱۹۷۲م. (۲۶) کحاله، عمررضا، معجم المؤلفین، بیروت، ۱۳۷۶ق/۱۹۵۷م. (۲۷) کوپریلی، خطی. (۲۸) مرکزی، خطی. (۲۹) حاجی خلیفه، کشف الظنون. (۳۰) ابن رجب، عبدالرحمان، الذیل علی طبقات الحنابله، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۲م. (۳۱) ابن نقطه، محمد، التقیید لمعرفة الرواة و السنن و المسانید، به کوشش شرفالدین محمد، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م. (۳۲) یاقوت، ادبا. (۳۳) یافعی، عبدالله، مرآة الجنان، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۷- ۱۳۳۹م. (۳۴) عمادالدین کاتب، محمد، خریدة القصر، به کوشش محمد بهجة الاثری، عراق، ۱۹۷۶llم. ۱۱ - پانویس
۱۲ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۳، ص۱۱۴۹. |